هدف گذاری در کسب و کار، امری است بسیار اساسی؛ به طوری که سقوط یا بقای کسب و کار، میتواند ارتباط مستقیم با آن داشته باشد. با توجه به چنین توصیفی، میتوان مطمئن بود که هدفگذاری چقدر اهمیت دارد و چرا باید آن را جدی بگیریم.
از همه مهمتر اینکه چرا باید آن را به صورت اصولی و حرفهای انجام دهیم. هدفگذاری موفق میتواند موجب رشد شود و هدفگذاری اشتباه، میتواند ضرر بسیاری را برای ما به همراه داشته باشد.
اما سوالی که مطرح میشود، آن است که هدفگذاری را چطور و چگونه باید انجام دهیم؟ درست اینجاست که پای مدل هدف گذاری SMART به میان میآید.
ما امروز در این مقاله از هیوا، میخواهیم مدل هدف گذاری اسمارت را برای شما شرح دهیم و از صفر تا صد آن را همراه با مثال، برای شما توضیح دهیم.
این مدل هدفگذاری میتواند کمک شایانی برای شما در برندسازی باشد. با ما همراه باشید.
حال که حرف از برند و برندسازی به میان آمده، بد نیست که نگاهی به مراحل آن نیز داشته باشید.
توصیه میکنیم که برای این مورد، سری به مقاله «برندسازی چگونه انجام میشود» بزنید و اطلاعات لازم را به دست آورید.
مدل SMART چیست؟
کسی نیست که اهمیت هدف گذاری در کسب و کار را ندارد و از اثرات آن آگاهی نداشته باشد.
برای هدفگذاری میتوان از راهکارهای بسیاری استفاده کرد و میتوان مطالعات بسیاری را نیز انجام داد.
اما شاید بتوان گفت که در بین تمامی روشهایی که برای هدفگذاری مطرح میشود، مدل هدف گذاری SMART از همه کارآمدتر و البته ساده و سرراستتر است.
کلمه SMART در حقیقت از سرواژهسازی و اختصار ۵ کلمه و مفهوم دیگر تشکیل شده است:
Specific
به این معناست که حوزه و حیطه هدف ما کاملا مشخص است و به راحتی میتوان تشخیص داد که به چه چیزی مربوط است.
Measurable
به این معناست که میتوان آن را اندازهگیری کرد و آن را به کمک مقیاسها و معیارهای مختلف سنجید.
Assignable
به این معناست که در آن، کاملا مشخص است که که چه کسی باید این وظیفه را انجام دهد و مسئول انجام آن چه کسی (یا چه کسانی) است.
Realistic
به این معناست که هدف باید واقعبینانه باشد، دور از ایدئالگرایی است و میتوان آن را با توجه به تواناییها و منابع موجود، به واقعیت تبدیل کرد.
Time-related
و در نهایت، به این معناست که مدت زمان تحقق این هدف نیز به درستی مشخص شده و باید تلاش شود که آن هدف، در همین مدت مشخص به وقع بپیوندد.
شاید خودتان هم متوجه شده باشید، اما هدف گذاری اسمارت در حقیقت مشخص میکند که یک هدفگذاری خوب و بینقص، باید چه ویژگیهایی داشته باشد.
هر یک از حروف، بیانگر یک کلمه و یک مفهوم خاص هستند؛ مدل SMART نیز عقیده دارد که هدفگذاری خوب، آن است که تمام ویژگیهای نهفته را در خود جای داده باشد.
به عبارت دیگر، از نظر این مدل، یک هدف خوب باید مشخص باشد، قابل اندازهگیری باشد، باید مسئول مشخص داشته باشد، باید واقعگرایانه باشد و زمان مشخصی برای تکمیل داشته باشد.
نگاهی عمیقتر به مفاهیم مدل SMART
مدل اسمارت گاهی با کلمات متفاوت ساخته میشود. هرچند که اختصار آنها همچنان همان قبلی است، اما مفاهیم متفاوتی را مطرح میکند.
مدلی که در ادامه خواهید دید، در دنیای کسب و کار بیشتر از هر نوع دیگری مورد توجه قرار گرفته است:
Specific
به معنای واضح و مشخص؛
برای اینکه بتوانیم هدفی خوب برای کسب و کار خود تعیین کنیم، باید درباره آن کاملا واضح و شفاف باشیم.
باید آن را دقیق و با جزئیات کافی مشخص کنیم و از کلیگویی پرهیز کنیم.
به طور مثال، به جای آنکه بگوییم ما میخواهیم درآمد خود را در سال جاری افزایش دهیم، باید بگوییم که ما میخواهیم درآمد بخش فلان را با افزایش فروش، بیشتر کنیم.
Measurable
به معنای قابل اندازهگیری بودن؛
هدف خوب، آن هدفی است که بتوان آن را اندازهگیری کرد.
اصلا اگر این ویژگی در اهداف ما وجود نداشته باشد، نمیتوان از محقق شدن آن اطمینان حاصل کرد. معیار و روش اندازهگیری هدف، چه کمی و چه کیفی باید مشخص باشد.
به طور مثال، به جای افزایش فروش در سال جاری، باید بگوییم که میخواهیم میزان فروش را در سال جاری، تا ۳۰ درصد افزایش دهیم.
تبلیغات هم میتواند یک هدف بسیار مهم برای سازمانها و کسب و کارها باشد. یک هدف خوب هم باید قابل اندازهگیری باشد اما چطور میتوان اثربخشی تبلیغات را اندازه گرفت؟ در مقاله «سنجش اثربخشی تبلیغات» میتوانید در این باره بیشتر بخوانید.
Attainable/ Achievable
به معنای دستیافتنی بودن؛
هدف ما از نظر منطقی، باید دست یافتنی باشد. انتخاب هدفی که از نظر منطقی برای کسب و کار ما قابل دستیابی باشد، ممکن است گاه بسیار دشوار و پیچیده شود. انتخاب هدفی که دست یافتنی باشد، در حقیقت به این معناست که آیا میتوان چنین هدفی را با توجه به شرایط، منابع× تواناییها و واقعیتهای موجود به دست آورد یا نه.
به طور مثال، برای افزایش درآمد کسب و کار خود، باید ببینیم که آیا این کار در عرض ۱ سال ممکن است، یا ممکن است مدت زمان بیشتری را به خود اختصاص دهد.
Relevant
به معنای مرتبط بودن؛
سازگاری و مرتبط بودن هدف نیز یکی دیگر از ویژگیهای مهم در هدفگذاری است. هدفی که ما برای کسب و کار خود مشخص میکنیم، باید بر اساس نیازها و دغدغههای خود ما باشد، نه دیگران.
خیلی از اوقات ممکن است کسب و کاری با بررسی سایر رقبا، اهدافی را برای خود انتخاب کند و بعدا از آن نتیجه نگیرد.
چنین کاری بسیار اشتباه است؛ زیراکه در هدفگذاری لازم است بر اساس شرایط و نیازهای کسب و کار خود تصمیمگیری کنیم.
Time-related/ Timely/Time Bound
دارای مدت زمان مشخص باشد؛
برای اینکه بتوانیم احتمال به وقوع پیوستن هدف را بیشتر کنیم و پایبندی خودمان را به هدف افزایش دهیم.
لازم است که مدت زمان مشخصی را نیز برای آن تعیین کنیم.
مشخص کردن یک سررسید یا همان ددلاین برای هدف، ما را برای انجام آن مصممتر خواهد کرد.
به طور مثال اگر قرار است درآمد کسب و کار خود را در فلان بخش و با فلان راهکار افزایش دهیم، لازم است که مدت زمان تحقق این هدف را نیز به صورت منطقی، مشخص کنیم.
مثالهایی از مدل هدفگذاری SMART
برای اینکه هر چه بیشتر با این مدل هدف گذاری در کسب و کار آشنا شویم، بهترین راهکار آن است که مثالهایی را از آن مطالعه کنیم. در این بخش، مثالهای ملموس از مدل اسمارت برای شما خواهیم گفت که میتوانید به راحتی آنها را درک کرده، مدل اسمارت را بررسی و آن را برای کسب و کار خود نیز اعمال کنید.
پرداخت بدهی ۳۰ میلیاردی در ۲۴ ماه
این هدف را با توجه به مدل اسمارت، میتوان به شکل زیر تعریف کرد:
- Specific: پرداخت بدهی ۳۰ میلیاردی
- Measurable: بررسی حسابهای نقدی کسب و کار و میزان بدهی پرداخت شده تا تسویه کامل
- Achievable: با کاهش هزینههای جاری، مدیریت هزینهها و افزاش درآمد میتوان این هدف را محقق کرد.
- Relevant: میتوان تحقق این هدف را با استفاده از موقعیتهای کاری مناسب و افزایش پروژهها، محتملتر کرد.
- Time-bound: همان ۲۴ ماه تا زمان پرداخت بدهي، زمان سررسید هدف ما خواهد بود.
جذب سرمایهگذار تا ابتدای سال جدید
برای کسب و کارهای تازه و کوچک، جذب سرماهیگذار میتواند بسیار حیاتی باشد. چنین هدفی را بر اساس مدل اسمارت، میتوان به این شکل بیان کرد:
- Specific: پیدا کردن چند سرمایهگذار معتبر و سطح بالا برای پیشرفت کسب و کار و افزایش فروش
- Measurable: عقد قرارداد و شراکت رسمی با سرمایهگذار، به عبارت دیگر، بعد از امضا زدن قراردادها میتوان تحقق هدف را مشخص کرد.
- Achievable: استفاده از شبکهسازی و تبلیغات میتواند دستیابی به این هدف را تضمین کند.
- Relevant: سازگاری این هدف با کسب و کار ما به اینگونه است که اگر بتوانیم آن را محقق کنیم، به پیشرفت کسب و کار خود کمک کردهایم.
- Time-bound: تا پایان سال فعلی، فرصت برای تحقق این هدف وجود دارد.
افزایش ۳۰ درصدی ترافیک وبسایت تا شش ماه آینده
افزایش ترافیک وبسایت برای بسیاری از کسب و کارها، به معنای افزایش سود و درآمد آنهاست. چنین هدفی را با توجه به مدل اسمارت، میتوانیم به شکل زیر تعریف کنیم:
- Specific: افزایش ۲۵ درصدی ترافیک وبسایت کسب و کار
- Measurable: با بررسی تعداد افرادی که به وبسایت ما سر زدهاند، میتواند معیار اندازهگیری هدف ما باشد. در این مورد، برای مثال از ۱۰۰ هزار نفر، باید در پایان سررسید هدف به ۱۲۵ هزار نفر رسیده باشیم.
- Achievable: استفاده از تخصص تیمهای دیجیتال مارکتینگ میتواند ما را به هدف خود نزدیک کند.
- Relevant: افزایش بازدید یا همان ترافیک سایت، فروش، سود و درآمد ما را انجام میدهد.
- Time-bound: از زمان تصمیمگیری برای انجام هدف تا زمان تحقق آن، ۶ ماه فرصت داریم.
سوالات متداول
روشی است برای تعیین هدف در کسب و کار یا زندگی شخصی که ویژگیهای یک هدف خوب را برای ما مشخص میسازد.
هدف خوب هدفی است که واضح و مشخص باشد، قابل اندازهگیری باشد، سازگار با نیازهای ما و واقعگرایانه باشد و در نهایت، سررسید مشخص داشته باشد.
خط پایانی مشخص دارد، انگیزه را بیشتر میکند، برنامهریزی را سادهتر میکند. ماهیت مبهم ندارد و میتواند موفقیت کسب و کار شما را تضمین کند.